شعر پارسی
نوشته شده توسط : محمد

 

شعر زیر در قالب قصیده، سروده ی شاعر توانای معاصر محمدرضا شفیعی کدکنی

است.

محمدرضا شفیعی کدکنی 

شعر پارسی

 

ای شعر پارسی‌! که بدین روزت اوفکند؟

کاندر تو کس نظر نکند جز به ریش‌خند

ای خفته خوار بر ورق روزنامه‌ها!

زار و زبون، ذلیل و زمین‌گیر و مستمند

نه شور و حال و عاطفه، نی جادوی کلام

نی رمزی از زمانه و نی پاره‌ای ز پند

نه رقص واژه‌ها، نه سماع خوش حروف

نه پیچ و تاب معنی، بر لفظ چون سمند

یا رب کجا شد آن فر و فرمانروایی‌ات

از ناف نیل تا لبة رود هیرمند

یا رب چه بود آن که دل شرق می‌تپید

با هر سرود دلکشت از دجله تا زرند

فردوسی‌ات به صخرة ستوار واژه‌ها

معمار باستانی آن کاخ سربلند

ملاح چین، سرودة سعدی، ترانه داشت

آواز برکشیده بر آن نیلگون پرند

روزی که پای‌کوبان، رومی فکنده بود

صید ستارگان را در کهکشان کمند

از شوق هر سرودة حافظ به ملک فارس

نبض زمانه می‌زد از روم تا خجند

فرسنگ‌های فاصله، از مصر تا به چین

کوته شدی به معجز یک مصرعِ بلند

اکنون میان شاعر و فرزند و همسرش

پیوند برقرار نیاری به چون و چند

زیبد کزین ترقی معکوس در زمان

از بهر چشم‌زخم بر آتش نهی سپند

کاین‌گونه ناتوان شدی اندر لباس نثر

بی‌قرب‌تر ز پشگل گاوان و گوسپند

جیغ بنفش آمد و گوش زمانه را

آکند از مزخرف و آزرد زین گزند

جای بهار و ایرج و پروین جاودان

جای فروغ و سهراب و امید ارجمند

بگرفت یافه‌های گروهی گزافه‌گوی

کلپتره‌های جمعی درجهل خود به ‌بند

آبشخور تو بود، هماره ضمیر خلق

از روزگار «گاهان» وز روزگار «زند»

واکنون سخنورانت یک سطر خویش را

در یاد خود ندارند از زهر تا به قند

در حیرتم ز خاتمه شومت ای عزیز

ای شعر پارسی! که بدین روزت اوفکند؟

 

منبع : http://adabnameh.blogfa.com





:: موضوعات مرتبط: شعر , ,
:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : 17 آبان 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: